شیخی که برمرگ فرزند نمی گریست
درزمان گذشته شیخی نورانی وآسمانی زندگی می کردکه چون پیمبر راهنمای امت وگشاینده
درباغ های بهشت به روی ایشان بود.روزی نزدیکان شیخ به اوگفتند توچرا بدین حدسخت دلی؟ما ازدوری فرزند توومرگ اوبسیاردل تنگ می باشیم ونوحه خوان،اما توخود در این غم گریه وزاری نمی کنی؟شاید دردلت رحمی نمانده واگر چنین باسدما دیگرامید به چه کسی داشته باشیم؟ما امیدواریم که توروز رستخیز ما را تنها نگذری،آن چنان که پیغمبر(ص)فرمودصالحان در روز قیامت نه تنها خودآسوده خیال اند بلکه ایشان از سایرین شفاعت می کنندوحکمشان نافذ است.
شیخ گفت:گمان مکن که من رحم ومهر وشفقت ندارم،ما به کافران رحمت می آوریم واز این ناراحتم که چرا سنگ ها بدن سگان را می سایند وبه درد می آورند.
پرسیدند پس چرانسبت به فقدان فرزند بی تفاوتی ونوحه نمی کنی؟چون گواه رحم اشک چشم است وتو اشکی نمی ریزی.
او گفت:همه مردم یکسان نیستند وغم خواری ایشان نیز متفاوت است،من فرزندان خود رااگر چه برخی در میان ما نیستند می بینم که در اطراف من مشغول بازی وتفریح اند وآن چه را شما درخواب می بینید در بیداری مشاهده می کنم
مولانا جلال الدین رومی
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2